سردار سپهبد سلیمانی شخصیتی کم نظیر و خودساخته در حوزه دشمنشناسی بود. ایشان دستپرورده مکتب امام راحل(ره) ومقام معظم رهبری بود که خود را سرباز ولایت میدانست.
آیت الله غلامرضا مصباحی مقدم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس اتحادیه اقتصاددانان جهان اسلام، نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری، مؤسس و رئیس کمیته فقهی سازمان بورس ایران؛ در گفتوگو با تحریریه فکرت با اشاره به اینکه یک فرد بسیار برجسته یا هر مجموعهای برای تأثیرگذاری در جامعه بی تردید هماهنگ هستند و روشهای خلاق در پیشبرد اهداف ابداع میکنند، ابراز داشت: شهید حاج قاسم سلیمانی، شخصیتی بود که برای خود در دفاع روش ویژهای داشت. از این جهت مقام معظم رهبری، شخصیتی همچون حاج قاسم را «مکتب» معرفی کردند.
متن زیر حاصل گفتوگوی تحریریهی فکرت با این کارشناس برجسته اقتصادی و سیاسی است که تقدیم مخاطبان فرهیخته میشود.
*به عنوان اولین سؤال بفرمایید که در گفتمان انقلاب اسلامی چه نسبتی میان وحدت و مقاومت برقرار است؟
با سلام و عرض احترام خدمت خوانندگان محترم رسانه وزین فکرت؛ در مقدمه بحث ذکر این نکته حائز اهمیت است که یقیناً حاج قاسم سلیمانی یک الگو برای همه نسلها به حساب میآید. سردار دلها همواره ترس از خدا در عمق وجودش رخنه کرده بود و این خوف از خداوند متعال به معنای خائف بودن آدمی است.
در انقلاب اسلامی یکی از نکاتی که بسیار اثرگذار است، «خستگیناپذیری، تداوم حرکت و مسیر انقلاب» است. مقاومت الگویی برای استمرار انقلاب اسلامی است که این الگو میتواند موفقیت انقلاب را تضمین کند. نیروهای انقلابی آنگاه میتوانند مسیر انقلاب اسلامی را طی کنند که از الگوی مقاومت بهرهمند باشند؛ به تعبیری یعنی تمام همت و تلاش خود را بر این مسأله قرار دهند که در مقابل ترفندها، ابتکارات، روشها، تاکتیکها و نوآوریهای دشمن ایستادگی و آنها را شناسایی کنند و به مقابله با یکایک آنها بپردازند.
حاج قاسم دیگران را نیز با خود همراه کردند تا بتوانند مسیر انقلاب اسلامی را تداوم ببخشند.
حال چنین حرکتی نیازمند به وحدت نیروهاست. نیروها در جریان مقاومت باید همدیگر را همراهی نمایند و باید به کسی که رهبری مقاومت را به عهده گرفته است، گوش سپارند و توضیحات، توجیهات، تبیینها، رهنمودها و … او را مبنا قرار دهند. در این صورت است که هم مقاومت صورت میگیرد و هم وحدتِ جریان انقلابی برای استمرار مقاومت تا انشاءالله مؤفقیت تمام و کمال.
البته این نکته قابل توجه است که در آیه شریفه قرآن، خداوند متعال به پیامبر خود میفرماید: «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ»؛ پیامبر ما استقامت کن، همچنان که تو مأمور شدهای و باید همه کسانی که با تو به سوی خدا بازگشتند، آنها نیز مقاومت کنند. لذا اینطور نیست که رهبری یک جریان انقلابی ایستادگی نماید و مقاومت کند؛ بلکه باید تمام پیروان و هواداران او در این مقاومت همراهی نشان دهند و این همان وحدت نیروهاست که در جریان مقاومت میتواند مؤثر و سرنوشتساز باشد.
در همین راستا حاج قاسم عزیز با فرماندهی و رهبری بینظیر خویش باعث بهرهگیری کشورهای منطقه از مجاهدتها و تلاشهای وی میشد. او توانست نیروهایی از ملیتهای مختلف (اران، عراق، فلسطین، لبنان) تربیت نماید و به عنوان انسانی آزاده به همراه یاران در سایر کشورها از جمله یمن و افغانستان، خدمت نماید شهید سلیمانی به هیچ قوم و آیین خاصی محدود نبود و در سطح منطقه مجموعههایی را هدایت و رهبری میکرد که ترکیبی از ادیان، طوایف و ملیتهای مختلف بودند. همچنین تمام هَم و غم حاج قاسم این بود که ملتهای مسلمان را زیر چتر وحدت جای دهد و منافع آنها را زیر چتر اتحاد پیگیری کند
*سردار سلیمانی شخصیتی بینظیر در عرصه مبارزه با دشمن بود. حال ایشان چه راهکارهایی را در دشمنشناسی پیش پای جریان مقاومت قرار میداند؟
سردار سپهبد سلیمانی شخصیتی کم نظیر و خودساخته بود در حوزه دشمنشناسی بود. ایشان دستپرورده مکتب امام راحل(ره) ومقام معظم رهبری بود که خود را سرباز ولایت میدانست.
البته در پاسخ به سؤال مطرح شده شاید صاحبنظران دیگری در این مورد بهتر بتوانند از عهده تبیین بر بیایند. اما دشمنشناسی در جریان رفتاری و فکری حاج قاسم سلیمانی برآمده از تفکرات حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای است.
امام(ره) مسأله استکبارستیزی را یکی از مبانی انقلاب اسلامی قرار دادند و این مقوله (استکبار) را مهمترین دشمن بشریت معرفی کردند. مهم این بود که حاج قاسم به خوبی مصادیق و جلوههای جریان استکبار را شناسایی کرد و تاکتیکها و روشهایی را که جریان استکباری برای تأثیرگذاری در منطقه بهکار گرفته بود را شناسایی و در نهایت به مبارزه با آنها پرداخت.
همچنین لازم به ذکر است که بیان نمایم سردار سلیمانی همه نقشههای شوم استکبار جهانی را بر ملا کرد و بساط مجموعه داعش از میان برداشت. او مرکزیت تروریسم منطقه را از بین برد و امنیت را به دست گرفت.
*مکتب چیست؟ معیارهای مکتب شدن یک شخص یا گروه چیست؟ چرا مقام معظم رهبری، حاج قاسم سلیمانی را یک «مکتب» نامیدند؟
یکی از اصطلاحات مکتب به معنای این است که شخص یا مجموعهای، روشی را ابداع و ابتکار کنند یا به روشی عمل کنند که متفاوت از روشهای دیگران باشد. امروزه در ادبیات علمی، مکاتبی با عنوان «مکاتب سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و …» وجود دارد. بنابراین اگر یک فرد بسیار برجسته یا مجموعهای باهم و هماهنگ روشی را ابداع نمایند یا خلاقیت و ابتکاری داشته باشند که بتواند در جامعه اثرگذار باشد، «مکتب» نام دارد.
از همین جهت شهید حاج قاسم سلیمانی، شخصیتی بود که برای خود در دفاع روش ویژهای داشت. روش او ترکیبی از روش کهن، مدرن و مردمدار بود. ایشان همواره در حاشیه دفاع و جنگ خویش به مردم و اطراف توجه داشت. از این جهت مقام معظم رهبری، شخصیتی همچون حاج قاسم را «مکتب» معرفی کردند.
*به عنوان سؤال آخر، آیا میتوان گفت ماهیت انقلاب اسلامی درصدد ساختن انسانی مبتنی با شرایط زمان خود است؟ آیا سردار دلها از نظر ایدئولوژی برخواسته از مکتب انقلاب بود؟
در اینکه حاج قاسم سلیمانی بر آمده از مکتب انقلاب است، شک و تردیدی وجود ندارد و خود او توانست الگو و شخصیتی را از انقلاب اسلامی ارائه کند که مورد توجه بسیار گسترده قرار گرفت. حاج قاسم سلیمانی توانسته است جلوهای از مکتب انقلاب اسلامی باشد.
شهید سلیمانی شخصیتی مخلص در پیشگاه خداوند متعال بود و مقوله «اخلاص» سبب محبوبیت او شد. این خداوند است که محبوبیت بندهای را در دل دیگر بندگانش قرار میدهد. شهید سلیمانی قهرمان ملی و اسطورهای برای ملت ایران بود. این فرمانده نظامی برجسته و والامقام الگوی محور مقاومت محسوب میشود و نسل جوان با نگاه کردن به او میتواند ملاحظه نماید که چطور یک انسان میتواند محبوب دلها و خداوند متعال واقع شود.
پایان