آیت الله مصباحی مقدم در دوره فقه الاقتصاد: اقتصاد رایج، علمی جهانی نیست / مروری بر ویژگیهای مکتب، نظام و علم اقتصاد.
به گزارش ایکنا؛ دومین جلسه از دوره تخصصی فقه الاقتصاد به همت انجمن علمی الهیات، معارف اسلامی و ارشاد و با همکاری انجمن علمی معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع)، ۲۰ فروردینماه، با سخنرانی آیت الله غلامرضا مصباحیمقدم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو مجلس خبرگان رهبری به صورت مجازی برگزار شد که متن آن را در ادامه میخوانید؛
بناست که در مورد نظامهای اقتصادی بحث کنیم. در این زمینه کتبی نوشته شده است؛ یکی از آنها «اقتصادنا» نوشته شهید صدر است. این کتاب بهترین اثر است و شهید صدر بین نظام اقتصادی سوسیالیسم، سرمایهداری و اسلام مقایسهای دارد و مکتب اقتصادی اسلام را ارائه میکند. دکتر نمازی، استاد دانشگاه شهید بهشتی نیز کتابی به نام نظامهای اقتصادی دارند و هر سه نظام را تبیین کردهاند. دکتر عبدالله جاسبی نیز در مورد نظامهای اقتصادی کتاب دارد و آقای هادویتهرانی هم در مورد نظام اقتصادی اسلامی کتاب تدوین کردهاند که قابل استفاده است.
تفاوت مکتب و نظام اقتصادی
البته تفاوتی بین نظام و مکتب نیز بیان میشود. مراد از مکتب اقتصادی که شهید صدر به عنوان «المذهب الاقتصادی» مطرح میکند، روشی است که از سوی جامعهای برای حیات اقتصادی خود برگزیده میشود. برخیها همین مکتب اقتصادی را همان نظام اقتصادی هم معنا کردهاند، کما اینکه آقایان نمازی و جاسبی تحت عنوان نظامهای اقتصادی مطرح کردهاند، اما آقای هادوی تفاوتی بین مکتب و نظام قائل هستند و میگویند مکتب اقتصادی، بُعد نظریِ یک تفکری است که جامعهای ترجیح میدهد و آن تفکر را مبنای زندگی خودش قرار میدهد و نظام اقتصادی، آن بعد تحققیافته و عینیت پیداکرده از همان مکتب اقتصادی است. برای نمونه آنچه در صدر اسلام، یعنی زمان حیات رسول خدا(ص) یا پس از ایشان از سوی جانشینانشان مطرح و پیاده شد، تحققیافته مکتب اقتصادی است و از این حیث، نظام اقتصادی صدر اسلام است. سیدکاظم صدر، استاد دانشگاه بهشتی کتابی با نام نظام اقتصادی صدر اسلام را دارد و بعد تاریخی را بیان میکند. یعنی آنچه در تاریخ از اقتصاد اسلامی در صدر اسلام تحقق پیدا کرد.
کمااینکه میتوان این مسئله را تحت عنوان نظام اقتصادی در عصر صفویه، نظام اقتصادی در عصر قاجاریه یا نظام اقتصادی در عصر پهلوی عنوان کرد. پس مراد از نظام، امر تحققیافته از مکتب اقتصادی است که تبعاً همراه با ساختارها و نهادهایی است. بنابراین یک مکتب اقتصادی داریم و یک نظام اقتصادی و همچنین یک علم اقتصاد. علم اقتصاد دانشی است که وقایع اقتصادی در یک جامعه را توصیف و تحلیل میکند. آنچه در اقتصاد سرمایهداری رخ داد، این بود که ابتدا نظریات «آدام اسمیت» در این زمینه مطرح شد که بُعد مکتب اقتصاد سرمایهداری داشت، هرچند او تنها نیست و برخی دیگر نیز بودند. اینها تعدادی از اقتصاددانان کلاسیک هستند که مکتب اقتصاد سرمایهداری را به صورت نظری بیان میکنند.
این مکتب اقتصاد سرمایهداری که پس از رنسانس در کشورهای غربی مبنا قرار گرفت و مورد استفاده قرار گرفت و پیاده شد، مسائلی را هم پدید آورد. یعنی مثلاً رشد اقتصادی پدیدار شد، در برخی جاها تورم به وجود آمد و یا اشتغال را در پی داشت. قیمتها در این وضع به صورت آزاد تعیین میشد و موضوع آزادی قیمتها مطرح شد و همچنین عرضه و تقاضا در بازار آزاد سرمایهداری حکمفرما شد. اقتصاددانان این پدیده را مطالعه میکنند که این مطالعه در عینیت جامعه و تبیین و تحلیل آن، علم اقتصاد است. پس تا اینجا مکتب، نظام و علم اقتصاد را داشتهایم. هرسه عنوان را سرمایهداری به خودش دیده و علمی که در کشورهای غربی و … تدریس میشود، اساسش علم اقتصاد سرمایهداری است. شهید صدر به خوبی بیان میکند که علم اقتصاد آنچنان که آموزش داده میشود و جریان دارد یک علم اقتصاد جهانی نیست و اینطور نیست که گزارههای علم اقتصاد قابل استفاده در همه جهان باشد، بلکه این علم، علمی بر بستر مکتب سرمایهداری است.
معنایش این است که اگر کسانی بخواهند از نقطه نظر اسلامی به مسائل اقتصادی ورود کنند، باید توجه کنند که برای کجا نظریهپردازی میکنند، چون بستر علم اقتصاد باید یک مکتب اقتصادی باشد. باید دید در مورد کدام جامعه سخن گفته میشود و علم اقتصاد محض، به این معنا که مطلق باشد و محدودیت مکانی و زمانی نداشته باشد، نداریم. بله تعدادی از قوانین علم اقتصاد قوانینی هستند که میتوانند فارغ از مکتبهای اقتصادی باشند، اما بسیار اندک هستند؛ مانند قانون بازده صعودی و نزولی که یکی از قوانین علم اقتصاد است و قانونی طبیعی است. یعنی اینطور نیست که منحصر به جامعهای بدون جامعه دیگر باشد.
توضیح اینکه، اگر شما عوامل تولید را به کار بگیرید که از جمله زمین، سرمایه، نیروی انسانی، مدیریت و … هستند، در این صورت اگر روی زمین کشاورزی کار انجام دهید، بازدهی این زمین در شرایطی افزایش پیدا میکند. برای نمونه اگر شخم خوبی زده شده باشد و آبیاری خوبی صورت گیرد و نه کم آب بخورد و نه زیاد و نیروی انسانی به اندازه به کار گرفته شود و وسایل تولید به اندازه باشد، بازدهی زیاد و صعودی میشود. کاری ندارد که شما در جامعهای لائیک یا دینی باشید و کاری هم ندارد که در یک جامعه سرمایهداری، اسلامی یا سوسیالیستی باشید. لذا این قانون میگوید اگر ترکیب موارد تولید را در هر بنگاه اقتصادی داشته باشید، بازدهی افزایش پیدا میکند و حداکثر بازدهی انتظار میرود. حال اگر در هریک از این عوامل اختلالی پدید آید، مقدار کمتر از نیاز به کار گرفته شود، یا برعکس، نیروی انسانی بیش از نیاز به کار گرفته شود یا بذری که به کار میگیرند، بیشتر باشد، در این صورت بازدهی نزولی خواهد بود. این قانون، بینالمللی و طبیعی است و اینطور نیست که مربوط به یک مکتب اقتصادی خاصی باشد. اما تعداد این قوانین در علم اقتصاد انگشتشمار است.
مراد از علم اقتصاد چیست؟
علم اقتصاد دانشی است که به طور عمده موضوعش رفتار اقتصادی مردم در تولید، توزیع درآمد و قلمرو مصرف است. همچنین مبادله نیز میتواند بر اینها افزوده شود. رفتار انسانها در تولید و توزیع و مبادله و مصرف بین یک جامعه سرمایهداری با یک جامعه سوسیالیستی با یک جامعه اسلامی فرق دارد. مثلاً شما از یک جامعه سرمایهداری انتظار انفاق ندارید و این یک رفتار توزیع درآمدی است. ممکن است کسی به یک فقیر کمکی بکند، اما غیر از آن چیزی است که در جامعه اسلامی انتظار میرود و اتفاق میافتد. یا اگر اقتصاد سرمایهداری عبارت از حداکثر کردن نفع شخصی است، اما این کار به طور مطلق در اقتصاد اسلامی جایگاهی ندارد. مهم اینکه انسان مسلمان برای تامین معاش خود تلاش میکند و برای اینکه اگر درآمدی بیش از نیاز متعارف خود دارد به دیگران کمک کند.
چنین الگویی الگوی رفتاری مسلمان است. در این صورت اتفاقاتی که در این جامعه میافتد، از نظر رشد اقتصادی، توزیع درآمد، کیفیت مصرف، با اتفاقاتی که در یک جامعه سرمایهداری میافتد متفاوت خواهد بود. این بیان تا حدی روشن میکند که علم اقتصاد یک علم اقتصادی به صورت عمده بر بستر یک مکتب اقتصادی است. اول آن بستر مکتب باید تبیین شود که میشود مکتب اقتصادی. در زمینه کلمه مکتب اقتصادی نیز که به کار میبریم، آقای دکتر حسن سبحانی میگویند جای به کار گرفتن سیستم اقتصادی است و منعی ندارد. چون ایشان میگویند اگر مکتب اقتصادی میگوییم، اصطلاح مکتب در اقتصاد متعارف یعنی اقتصادی که سرمایهداری است، معنای دیگری میدهد و آن معنای دیگر آن جمعهای فکری است که در اقتصاد سرمایهداری پیرو یک تفکر است که به آن تفکر، مکتب میگویند، مانند؛ کلاسیک و یا نئوکلاسیک یا پولیون.
تعبیری که شهید صدر آورده، المذهب الاقتصادی است که در زبان فارسی به مکتب ترجمه شده و ما نیز از همین تبعیت میکنیم و اگر بگوییم سیستم هم درست است. آنچه مهم است، مقایسه بین مکاتب اقتصادی است. یا اینکه باید آشنایی پیدا کنیم که اصول اساسی مکتب اقتصادی اسلامی، مکتب سرمایهداری یا اقتصاد سوسیالیستی چیست.
انتهای پیام